اشعاری زیبا در مدح امام رضا

سپـﯦـــددشـﭠـــ سراﮮهمـﮧ

شـﮩࢪﮮ دࢪ مـࢪڪز آبشاࢪهاﮮ بـﭔشـﮧ ،گـࢪﭔﭞ،چڪان،ﭡـلـﮧ زنگ(شوﮮ)

اشعاری زیبا در مدح امام رضا

ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید

شب را در این بهشت الهی سحر کنید

با زائرین این حرم الله سر کنید

مدح رضا چو آیه قرآن ز بر کنید

عید بزرگ شیعه آل پیمبر است

میلاد هشتمین حجج الله اکبر است

ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن

بر چهره حقیقت ایمان نظاره کن

یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن

در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن

میلاد پاره تن زهرا و احمد است

شمس الشموس عالم آل محمد است

این مظهر جمال خداوند اکبر است

آیینه تمام نمای پیمبر است

 

خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است

قرآن روی سینه موسی ابن جعفر است

بر خلق آسمان و زمین مقتداست این

جان رو نما دهید که روی خداست این

روشن هزار سینه سینا به نور او

چشم هزار موسی عمران به طور او

صف بسته اند خیل رسل در حضور او

دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او

ریزد برات عفو خدا از نظاره اش

دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش

هر قامتی که سرو لب جو نمی شود

هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود

هر پادشه که ضامن آهو نمی شود

هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود

در طوس پاره تن احمد بود یکی

آری رئوف آل محمد بود یکی

ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج

جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج

قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج

ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج

دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست

تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست

گردون هماره دور زند در طریق تو

خورشید خشت گوشه صحن عتیق تو

با آن همه کرامت و لطف دقیق تو

خود را شمرده اند گدایان رفیق تو

دستی که دست لطف خدا می شود تویی

شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی

یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام

فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام

سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام

پیش از سلام زائر خود را کند سلام

پیوسته دست بر سر زوار می کشی

تو کیستی که ناز گنه کار می کشی

پاییز بوستان دل ما بهار توست

در شهر طوسی و همه عالم دیار توست

گل بوسه امام زمان بر مزار توست

شیعه به هر کجا که رود در کنار توست

چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا

هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا

شرمنده ام از این که بپرسند کیستم

از ذره کمترم نتوان گفت چیستم

در پرتو کرامت خورشید زیستم

روزی که نیستم به کنار تو نیستم

با یک دم تو صبحدم عید می شوم

در آفتاب صحن تو، توحید می شوم

گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت

خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت

ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت

بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت

من دور گندم کرم تو کبوترم

ردّم نکن که از همه بی آبروترم

ای نقش دیده و دل ما جای پای تو

روح الامین کبوتر صحن و سرای تو

مضمون بده که از تو بگویم برای تو

“میثم” کجا و گفتن مدح و ثنای تو

راهم بده که ذاکر ناقابل توام

انگار اینکه خاک ره دعبل توام

استاد حاج غلامرضا سازگار


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 4 شهريور 1394برچسب:امام رضا, ] [ 9:52 ] [ مـﭔﻼد♥ڪـࢪدﮮ ] [ ]